پایگاه خبری بانک مسکن بررسی می کند
عامل مهم در پس انداز
به گزارش پایگاه خبری بانک مسکن-هیبنا، بررسی ها نشان می دهد افراد از محل درآمد خود هم مصرف و هم پسانداز میکنند و شرکتهایی در داخل اقتصاد یا خارج (عاملان اقتصادی) وجود دارند که درآمدهای مصرفنشده دیگران را وام میگیرند یا به شکلی غیر از وام میگیرند و سرمایهگذاری میکنند. وقتی میگوییم پسانداز، منظور انتخاب بین مصرف جاری یا آتی کالاها و خدمات است؛ یعنی امروز انتخاب کنیم کالاها و خدمات را مصرف کنیم یا اینکه مصرف کالاها و خدمات را برای آینده بگذاریم. افراد برای اینکه بتوانند در آینده بیشتر مصرف کنند، بخشی از درآمد خود را پسانداز میکنند.
سوال مهم این است که چه عواملی بر پس انداز تاثیر گذار است؟ از نظر کارشناسان عامل مهم در تصمیم پسانداز، درآمد است؛ اگر کسی درآمد جاری بیشتری دارد، طبعاً میتواند پسانداز بیشتری کند. در عین حال بین افرادی که درآمد یکسانی دارند، ممکن است رجحان زمانی متفاوتی وجود داشته باشد. متغیر دیگری که بر پسانداز تاثیر میگذارد، پاداش پسانداز است، یعنی نرخ سودی که پساندازکننده از محل درآمد مصرفنشده خود به دست میآورد. کسی که وجوه پساندازکنندگان را دریافت میکند، حال به شکل تسهیلات یا به شکل سهام، در قبال این پول، به پساندازکننده پاداش میپردازد. هرچه این پاداش بالاتر باشد، تمایل به پسانداز بیشتر میشود. دو نظریه قدیمی مهم در مورد تعیین سطح نرخ سود عبارت است از :نظریه فیشر و نظریه رجحان نقدینگی کینز. از نظر فیشر دلایل تمایل به پسانداز، سطح درآمد، نرخ بهره و نرخ نهایی رجحان زمانی است؛ یعنی صرفنظر کردن از مصرف جاری به امید مصرف بیشتر آتی. نظریه کینز بر نقش وجوه نقدی یا پول در معاملات تاکید میکند و میگوید نرخ بهره در بازار پول تعیین میشود. تقاضا برای پول بیانگر درآمد و سطح قیمتها برای کالاها و خدمات است و رابطه معکوس با نرخ بهره دارد. عرضه پول در این نظریه توسط بانک مرکزی کنترل میشود و با تغییر عرضه پول میتوان نرخ بهره را تغییر داد. در واقع، تغییرات در عرضه پول تاثیر متضاد بر سطح نرخ بهره دارد که به سطح بازده و اشتغال در اقتصاد مربوط است. این آثار عبارتند از تاثیر نقدینگی، تاثیر درآمدی و تاثیر انتظارات قیمت. علاوه بر موارد فوق، تغییرات نرخ تورم نیز بر پس انداز موثر است. تورم وقتی ایجاد می شود که افزایش نسبی قیمتها بیش از افزایش متوسط بهرهوری یا محصول نهایی نیروی کار و افزایش نسبی دستمزد پولی ناشی از آن است. این تورم به مفهوم واقعی آن است، یعنی افزایش نامتناسب قیمتها و کاهش قدرت خرید پول. از نگاه فریدمن تورم عبارت است از افزایش نامناسب و مداوم سطح عمومی قیمتها یا کاهش مستمر قدرت خرید پول. تورم پیشبینینشده و شدید، اثرات منفی بر متغیرهای پولی مثل دستمزد پولی و نرخ بهره اسمی میگذارد و آنها را تعدیل میکند و منجر به افزایش نرخ بهره اسمی میشود. بالا رفتن نرخ بهره اسمی باعث میشود تا سرمایهگذاری کمتر صورت گیرد. در افزایش تورم بسیار شدید میل به پسانداز به طور جدی تضعیف میشود و منابع در دسترس برای انباشت سرمایه کاهش مییابد. با کاهش میزان انباشت سرمایه، با تراکم سرمایه کمتر، در بلندمدت رشد متوقف میشود و اقتصاد به تدریج به سمت رکود اقتصادی شدید و بیکاری میرود. بنابراین شرط داشتن یک روند مستمر در پس انداز، کنترل نرخ تورم است.