بررسی وظایف سیاستگذار پولی نشان می دهد
تغییر رویکردها در بانک های مرکزی
به گزارش پایگاه خبری بانک مسکن، کارکردهای بانکهای مرکزی، ثابت و ایستا نبوده و در طول زمان، تغییر و تحول پیدا کردهاند. بررسیها نشان میدهد اگر چه کارکردهای بانکهای مرکزی همواره در حال تغییر و تحول بودهاند و حتی اکنون نیز ثابت نیستند و در حال تحول هستند اما با این حال یک سری رویکردها و گرایشهای مشترک در آنها وجود دارد. در این گرایش مشترک، همواره بانکهای مرکزی وظیفه برقراری ثبات را داشتهاند اما موضوع و متعلق این ثبات، متفاوت بوده است. گاهی اوقات موضوع این ثبات، مالیه عمومی بوده، گاهی اوقات موضوع آن قیمتها بوده و گاهی نیز موضوع آن نظام مالی بوده است. در هر حال آنچه که تغییر نکرده، ثبات و نقش بانکهای مرکزی در تامین آن بوده است.
در اکثر کشورها، یک بانک مرکزی وجود دارد اما اخیرا در اثر منطقهگرایی پدیده وجود بانکهای مرکزی مضاعف در کشورها رشد کرده است. توضیح آن که در برخی از مناطق (مثلا در اتحادیه اروپا) بانکهای مرکزی منطقهای ایجاد شدهاند. در کشورهای عضو این اتحادیه، هر کشور دارای بانک مرکزی خود است و در عین حال یک بانک مرکزی منطقهای (بانک مرکزی اتحادیه اروپا) نیز وجود دارد که در حکم بانک مرکزی تمامی کشورهای عضو است، بنابراین به طور کلی دو بانک مرکزی در هر کشور عضو نظام اروپایی بانک مرکزی (ESCB) وجود دارد.
کارکردهای بانکهای مرکزی در طول اعصار، متحول شدهاند. به طور کلی پنج دوره از کارکردهای بانکهای مرکزی را میتوان شناسایی کرد. دوره اول، قرن هفدهم بوده که در آن بانکهای مرکزی، بانکهای دولتها و ادارهکنندگان بدهیهای دولتها بودهاند. از بانکهای مرکزی در این دوره تحت عنوان تامینکنندگان منابع مالی جنگها نیز نام برده میشود چرا که زمانی که پادشاه قصد مبادرت به جنگ داشت، به بانک مرکزی مراجعه میکرد و بانک مرکزی منابع و هزینههای جنگ را در اختیار وی میگذاشت.
در قرن هجدهم نسل دوم بانکهای مرکزی ظهور کرد. نسل دوم از بانکهای مرکزی، تحت عنوان صادر کنندگان پول شناخته میشوند. به عبارت دیگر قبل از قرن هجدهم، انتشار اسکناس کارکرد بانکها بوده و اسکناس، در حقیقت سفتهای بوده است که بانکها آنها را معتبر میدانستهاند و در قبال آن حاضر به پرداخت بودهاند. از قرن هجدهم انتشار اسکناس و مسکوک مبدل به اختیار انحصاری بانکهای مرکزی شد و سایر بانکها از این کار منع شدند. بنابراین، دومین نسل از کارکردهای بانک مرکزی شکل گرفت که هنوز هم در بسیاری از کشورها (از جمله ایران) از اختیارات بانک مرکزی محسوب میشود.
نسل سوم از بانکهای مرکزی در قرن نوزدهم شکل گرفت. بانکهای مرکزی این نسل را بانک بانکها مینامند. مقصود از بانک بانکها این است که آنها وظیفه ثبات بخشیدن به بازارهای مالی و ایفای نقش تسهیلات دهنده واپسین را بر عهده داشتند. بانکهای مرکزی این نسل، هنگامی که بانکی با مشکل نقدینگی روبهرو بود و نمیتوانست بدهیهای خویش را بپردازد، به آن ها کمک نقدینگی اضطراری اعطا میکردند تا از این طریق، از آثار سوء ورشکستگی یک بانک و ریسک سیستمی در نتیجه کمبود نقدینگی جلوگیری کنند. بانکهای مرکزی هنوز هم این نقش را بر عهده دارند.
نسل چهارم از بانکهای مرکزی در قرن بیستم شکل گرفتند و به آن ها مبارزهکنندگان با تورم و سیاستگذاری پولی میگویند. در این دوره بانکهای مرکزی، مسوولیت اصلی و اولیه کنترل نقدینگی و حفظ ارزش پول را بر عهده گرفتند و در همین دوره بود که بحث استقلال بانک مرکزی مطرح شد زیرا در این دوره مشخص شد که سیاستگذار پولی در صورتی میتواند در کار خود موفق باشد که از استقلال برخوردار باشد و مقامات سیاسی و به خصوص دولتها بر وی تاثیر نگذارند. امروزه در قوانین بسیاری از کشورها از جمله در ایران، سیاستگذاری پولی و حفظ ارزش پول به عنوان یکی از اهداف اصلی بانکهای مرکزی تلقی میشود.
نسل پنجم از بانکهای مرکزی، در قرن بیست و یکم و بعد از بحران مالی شکل گرفتند. در این دوران، ثبات مالی و نه ثبات پولی، هدف اصلی و اولیه بانکها قلمداد شد و نظارت احتیاطی کلان، جزو کارکردهای بانکهای مرکزی قرار گرفت. در این دوران بانکهای مرکزی وظیفه نظارت بر کل سیستم مالی را بر عهده گرفتند و همچنین رابطه اقتصادی واقعی با نظام مالی نیز مورد توجه و جزو وظایف آنها قرار گرفت. بانکهای مرکزی در این دوره نگهبان انسجام در سیاستهای مالی محسوب میشوند. در حقیقت بانکهای مرکزی در این دوران نقش اصلی و رهبری را در هیاتهای ثبات مالی کشورها بر عهده میگیرند و مراقبت میکنند که سیاستهای ناظران مختلف دارای انسجام و هماهنگی باشد.